جدول جو
جدول جو

معنی حبیب ابن عبدالرحمان - جستجوی لغت در جدول جو

حبیب ابن عبدالرحمان
(حَ)
ابن عبدالرحمان بن اردک از عطا روایت کند. ابن عبدالرحمان نسائی در کتاب ’الجرح و التعدیل’ گوید: حبیب بن عبدالرحمان بن اردک منکرالحدیث باشد.ابوالفتح ازدی او را در زمرۀ ضعفا شمرده. ولی او را در حرف (خ) آورده است (خبیب) . عسقلانی گوید: صحیح، عبدالرحمان بن حبیب است. (لسان المیزان ج 2 ص 171)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ابن عبدالرحمان. تابعی بود. (از منتهی الارب) (از آنندراج). درباره نام زبیر بن عبدالرحمان اختلاف است، برخی آن را با فتح ’ز’. و هموزن نام جدش زبیر بن باطی و دیگران با ضم ’ز’ ضبط کرده اند. بخاری بی تردید ضبط دوم را برگزیده و من خود آنرا در تاریخ بخاری دیدم که با قلم نوشته شده بود: استاد ما از علامۀ روزگار حفیدبن مرزوق نقل کند که یهودیان زبیر را (هر جا علم است) بفتح ’ز’ خوانند و دیگر عرب با ضم ’ز’. این سخن را ابن التلمسانی نیز نقل کند و شاید دلیلش آن باشد که یهود تلفظ زبیر را که نام کوه مناجات موسی (ع) است، ترجیح دهند و از آن تبرک جویند. بخاری گوید مسور بن رفاعه از زبیر بن عبدالرحمان نقل حدیث کند. (از تاج العروس). و ابن ابی حاتم رازی آرد: زبیر بن عبدالرحمان بن زبیر از راویان حدیث بود. وی از پدرش روایت دارد و مسعود بن رفاعۀ قرظی و فرزندش عبدالرحمان زبیر از او نقل حدیث کنند. (الجرح و التعدیل)
لغت نامه دهخدا
(خُ بَ)
ابن عبدالرحمن بن ادرک. وی ازراویان ضعیف حدیث است و نام حقیقی او حبیب است نه خبیب. (از لسان المیزان ج 2 ص 394) در ’منتهی الارب’ آمده: خبیب بن عبدالرحمن استاد مالک و محدث بوده است. عنوان محدث تنها به کسی داده می شد که هم علم و هم تقوای لازم برای نقل حدیث را دارا بود. این افراد با حفظ سنت نبوی، در برابر تحریف ها ایستادند و با نوشتن کتاب های حدیثی معتبر، دین اسلام را به شکل صحیح به نسل های آینده منتقل کردند. آنان نه تنها ناقلان حدیث، بلکه نگهبانان فرهنگ اسلامی بودند که با جدیت در انتقال صحیح معارف اسلامی کوشیدند.
لغت نامه دهخدا
ابن عبدالرحمان بن حبیب بن ابی عبیده بن عقبه بن نافع الفهری. صاحب آفریقیه و یکی از امیران شجاع پدرش عبدالرحمان بر آفریقا مستولی گشت تا آنکه برادرش الیاس بن حبیب او را کشت و آفریقیه را بدست آورد، پس حبیب بن عبدالرحمان با عم خویش به جنگ خاست و او را بکشت و سه سال بر آفریقیه حکومت کرد تا آنکه عبدالحق بن جعد بر او قیام کرد و او و عده یی از یاران وی را بکشت. (قاموس الاعلام زرکلی ص 210)
لغت نامه دهخدا